“مورچه و سلیمان نبی”
نویسنده : علمی و پژوهشی
تاریخ : چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:داستان پند آموز,

داستان آموزنده "مورچه و سلیمان نبی" - www.RadsMs.com

روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود،

نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد.

سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.

در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود.

مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.

سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد.

ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود.

آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت.

سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.

مورچه گفت :



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
:: ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
:: ادامه مطلب
صفحه قبل 1 صفحه بعد

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بسیج دانش آموزی و آدرس basijidm16.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 61
بازدید هفته : 113
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 63602
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران Click Here To Navigate